یادداشت «نقدهای نانوشته و حسرت برجامانده» نوشته دکتر سید حسن اسلامی اردکانی در دومین شماره «فصلنامه تخصصی نقد کتاب اخلاق، علوم تربیتی و روانشناسی» به عنوان یادداشت سردبیر منتشر شده است. می توانید فایل پی دی اف مقاله حاضر و سایر مطالب این شماره را از اینجا دانلود کنید.
***
سالها پیش کتابی منتشر شد که از نظر من سرشار از خطا و نادرستی بود. نوشتهای بود متملقانه، سست، و سرشار از ادعاهای نامدلل و گاه دروغین در دفاع از فلسفهستیزان. با مرور مختصر آن، سریع کاستیهایش را دریافتم و یادداشت کردم. نقد این کتاب برایم بسیار آسان بود و به تعبیر رایج، راه دستم بود. اما ملاحظاتی غیرعلمی و مثلاً دوستانه، مانع از آن شد که آن را نقد کنم. یادداشتها و تأملاتم را نادیده گرفتم، دندان بر جگر فشردم، و از کنار آن کتاب باز مثلاً «کریمانه» گذشتم. اما امروزه یکی از حسرتهای تلخ زندگی من آن است که چرا تسلیم این قبیل ملاحظات شدم و نقد خود را منتشر نکردم. این کتاب آینه دق من شده است و هر گاه آن را میبینم، احساس گناه و حقارت میکنم. اخیراً تنها کاری که توانستم بکنم، این بود که آن را از کتابخانه خود خارج کردم. اما یاد این تجربه و این کوتاهآمدن ناموجه همچنان آزارم میدهد.
تصور میکنم بخش چشمگیری از اهل قلم چنین تجربههایی داشته باشند. با بسیار کسان سخن گفتهام و از آنان شنیدهام که این کتاب یا آن کتاب از نظر فنی، محتوایی، ساختاری و … ضعیف و سست و کمبنیه است. اما هنگامی که پیشنهاد کردهام آن را نقد کنند، غالباً پاسخهایی دادهاند که بیش از آن که ناظر به مسائل علمی باشد، بیانگر ملاحظات بیرونی و مسائلی از قبیل احتمال «رنجیدن» نویسنده یا مترجم آن کتاب بوده است. نمیخواهم تجربه خودم را لزوماً تعمیم دهم. اما فکر میکنم این کسان روزی بابت این قبیل ملاحظات نادرست و گاه ضداخلاقی، غصه خواهند خورد.
دشواری مسئله آن است که تقریباً همه ما از وضع نابسامان نشر و نقد و تولید دانش نگرانیم و آماده سخنرانیهای طویل و عریض در این عرصه هستیم. اما هنگامی که از ما خواسته میشود هر یک از ما به سهم خودمان، اندکی در این زمینه کاری کنیم و گامی برداریم، با هزاران توجیه معیوب و ضایع مواجه میشویم. همه انتظار داریم که وضع نقد و نشر در کشورمان بسامان شود، نویسندگان ظرفیت نقدپذیری داشته باشند، ناقدان درست نقد کنند، ناشران چنین و چنان کنند، مترجمان فلان مسائل را همواره مد نظر داشته باشند و …، حال آنکه غالباً حاضر نیستیم اندک هزینهای در این راه متحمل شویم و خود، به تعبیر بوسعید، برخیزیم و گامی فراپیش نهیم. این مسئله هنگامی برایم آشکارتر شد که سردبیری این فصلنامه را پذیرفتم. تقریباً به هر کسی که دستی به قلم دارد و میشناسمش، رو زدهام و مصرانه از او خواستهام مطلبی برای مجله بنویسد. اما غالباً دست خالی بازگشتهام. عجیبتر آنکه برخی از این کسان، بعد از نشر نخستین شماره، از اینکه فلان کتاب نقد نشده یا جنبه انتقادی این مقالات نیرومند نیست، یا آنکه چرا از فلان و فلان نویسنده منتقد مطلبی نیامده است، گله میکردند.
این رفتار، یادآور منش برخی اطرافیان حضرت علی (ع) است. تا هنگامی که تنور جنگ تافته نشده بود، مدعیان فراوانی آماده نبرد بودند، اما همین که طبل جنگ به صدا درمیآمد، این مدعیان خود را کنار میکشیدند و از همراهی با حضرت تن میزدند. امام خطاب به این کسان در خطبهای میگوید:
تقولون فی المجالس کیت و کیت. فاذا جاء القتال، قلتم حیدی حیادِ.
در بزم، جوینده مردِ ستیزید و در رزم، پوینده راهِ گریز.۱
خانم برونی ویر، پرستار استرالیایی، کتابی دارد به نام پنج حسرت نخست میرندگان.۲ این کتاب حاصل تجربیات او از دیدن و سرکردن با بیماران متعدد است. وی با مشاهده بیماران بسیاری که مشرف به مرگ بودند، حسرتهای اصلی آنها را برمیشمرد. یکی از این حسرتها بیصداقتی با خود و تندادن به ملاحظات فراوان گذرای بیرونی است. از دید وی، بسیاری از این بیماران عمده زندگی خود را با نقابی دروغین بر صورت سر میکردند و میکوشیدند به جای کسب رضایت باطنی و حقیقی، رضایت دیگران را جلب کنند. اما در پایان کار، ناگاه متوجه میشدند که به قیمت کسب رضایت دیگران، از بسیاری خواستههای درست خود دست کشیدهاند و اینک باید با دنیایی حسرت، دنیا را ترک کنند.
امیدوارم هیچ یک از ما، اهل قلم، در آستانه مرگ، از اینکه این یا آن کتاب را نقد نکردهایم، حسرت نبریم و اگر کتابی شایسته گزارش و نقد یافتیم، به جای آنکه منتظر باشیم دیگران این کار را بکنند و هزینه آن را بپردازند، خود دستبهکار شویم و به پیشبرد و گسترش فرهنگ نقد یاری برسانیم.
تصور میکنم بخش چشمگیری از اهل قلم چنین تجربههایی داشته باشند. با بسیار کسان سخن گفتهام و از آنان شنیدهام که این کتاب یا آن کتاب از نظر فنی، محتوایی، ساختاری و … ضعیف و سست و کمبنیه است. اما هنگامی که پیشنهاد کردهام آن را نقد کنند، غالباً پاسخهایی دادهاند که بیش از آن که ناظر به مسائل علمی باشد، بیانگر ملاحظات بیرونی و مسائلی از قبیل احتمال «رنجیدن» نویسنده یا مترجم آن کتاب بوده است. نمیخواهم تجربه خودم را لزوماً تعمیم دهم. اما فکر میکنم این کسان روزی بابت این قبیل ملاحظات نادرست و گاه ضداخلاقی، غصه خواهند خورد.
دشواری مسئله آن است که تقریباً همه ما از وضع نابسامان نشر و نقد و تولید دانش نگرانیم و آماده سخنرانیهای طویل و عریض در این عرصه هستیم. اما هنگامی که از ما خواسته میشود هر یک از ما به سهم خودمان، اندکی در این زمینه کاری کنیم و گامی برداریم، با هزاران توجیه معیوب و ضایع مواجه میشویم. همه انتظار داریم که وضع نقد و نشر در کشورمان بسامان شود، نویسندگان ظرفیت نقدپذیری داشته باشند، ناقدان درست نقد کنند، ناشران چنین و چنان کنند، مترجمان فلان مسائل را همواره مد نظر داشته باشند و …، حال آنکه غالباً حاضر نیستیم اندک هزینهای در این راه متحمل شویم و خود، به تعبیر بوسعید، برخیزیم و گامی فراپیش نهیم. این مسئله هنگامی برایم آشکارتر شد که سردبیری این فصلنامه را پذیرفتم. تقریباً به هر کسی که دستی به قلم دارد و میشناسمش، رو زدهام و مصرانه از او خواستهام مطلبی برای مجله بنویسد. اما غالباً دست خالی بازگشتهام. عجیبتر آنکه برخی از این کسان، بعد از نشر نخستین شماره، از اینکه فلان کتاب نقد نشده یا جنبه انتقادی این مقالات نیرومند نیست، یا آنکه چرا از فلان و فلان نویسنده منتقد مطلبی نیامده است، گله میکردند.
این رفتار، یادآور منش برخی اطرافیان حضرت علی (ع) است. تا هنگامی که تنور جنگ تافته نشده بود، مدعیان فراوانی آماده نبرد بودند، اما همین که طبل جنگ به صدا درمیآمد، این مدعیان خود را کنار میکشیدند و از همراهی با حضرت تن میزدند. امام خطاب به این کسان در خطبهای میگوید:
تقولون فی المجالس کیت و کیت. فاذا جاء القتال، قلتم حیدی حیادِ.
در بزم، جوینده مردِ ستیزید و در رزم، پوینده راهِ گریز.۱
خانم برونی ویر، پرستار استرالیایی، کتابی دارد به نام پنج حسرت نخست میرندگان.۲ این کتاب حاصل تجربیات او از دیدن و سرکردن با بیماران متعدد است. وی با مشاهده بیماران بسیاری که مشرف به مرگ بودند، حسرتهای اصلی آنها را برمیشمرد. یکی از این حسرتها بیصداقتی با خود و تندادن به ملاحظات فراوان گذرای بیرونی است. از دید وی، بسیاری از این بیماران عمده زندگی خود را با نقابی دروغین بر صورت سر میکردند و میکوشیدند به جای کسب رضایت باطنی و حقیقی، رضایت دیگران را جلب کنند. اما در پایان کار، ناگاه متوجه میشدند که به قیمت کسب رضایت دیگران، از بسیاری خواستههای درست خود دست کشیدهاند و اینک باید با دنیایی حسرت، دنیا را ترک کنند.
امیدوارم هیچ یک از ما، اهل قلم، در آستانه مرگ، از اینکه این یا آن کتاب را نقد نکردهایم، حسرت نبریم و اگر کتابی شایسته گزارش و نقد یافتیم، به جای آنکه منتظر باشیم دیگران این کار را بکنند و هزینه آن را بپردازند، خود دستبهکار شویم و به پیشبرد و گسترش فرهنگ نقد یاری برسانیم.
۱- نهج البلاغه، خطبه ۲۹؛ ترجمه: سید جعفر شهیدی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۹، ص۳۰.
۲- . The Top Five Regrets of the Dying: A Life Transformed by the Dearly Departing, by Bronnie Ware, Hay House, Carlsbad, CA, ۲۰۱۲